بسیاری از مردم که در تلاطمهای اقتصادی اخیر پساندازهای کوچک و بزرگ خود را تبدیل به دلار و سکه کردهاند، این روزها نگران سقوط قیمت ارز و طلا هستند. دخالت بانک مرکزی و اتحاد رسانههای داخلی برای آرامکردن بازار، تا حدود زیادی تاثیرگذار بوده و دلار به ۱۴۰۰۰ تومان رسیده و سکه نیز وارد کانال ۴ میلیون تومان شده است.
حالا همه میپرسند دلار و سکهمان را بفروشیم یا نگه داریم تا قیمتها افزایش یابند. قبل از پاسخ دادن به این پرسش، باید کمی ریشهای به مسئله روند کاهشی قیمت ارز و سکه نگاه کنیم. به نظر من کاهش شدید و به یکباره قیمتها نه اینکه حاصل یک اتفاق عمیق و ریشهای در اقتصاد بوده باشد، بلکه نتیجه تزریق چند صد میلیون اسکناس دلار به بازار از سوی بانک مرکزی و همزمان تبلیغات رسانهها برای آرام کردن جو روانی است.
اگر فرض را بر این بگذاریم که قیمت ارز و سکه به دلیل دخالت بانک مرکزی و تبلیغات رسانهها کاهش یافته است، این روند کاهشی قیمتها را می توان مصنوعی ارزیابی کرد؛ چراکه اساسا طی چند روز اخیر بازار ارز و سکه تابع عرضه و تقاضای واقعی نبوده است. اگر اینگونه بود، دلالها و صرافیها صرفا خریدار نبودند و مانند قبل، فروش ارز را هم در دستور کارشان قرار میدادند.
بنابراین میتوان گفت قیمت سکه و ارزهای خارجی به زودی در یک نقطهای روند افزایشی خود را آغاز خواهند کرد. حال در پاسخ به پرسش آن دسته از افرادی که داراییهای خود را تبدیل به ارز و سکه کردهاند باید گفت اگر هدفشان از سرمایهگذاری روی ارز و سکه، بلندمدت است، تصمیم عاقلانه این است که ارز و سکه خود را همچنان در بالش و گاوصندوقهایشان نگه دارند و نفروشند.
استدلالی که میتواند ادعای آغاز روند افزایشی نرخ ارز و سکه در هفتههای آینده را اثبات کند، وجود یک تریلیون و ۶۰۲ هزار میلیارد تومان نقدینگی در کشور است. علاوه بر این، بدهی بخش دولتی به شبکه بانکی به رکورد ۲۸۳ هزار و ۶۰۰ میلیارد تومان رسیده و مرکز پژوهشهای مجلس، در شرایط تحریمی، نرخ رشد اقتصادی کشور در سال ۱۳۹۷ و ۱۳۹۸ را به ترتیب منفی ۲.۸ درصد و منفی ۵.۵ درصد پیش بینی کرده است.
این متغیرهای اقتصادی که همگی رو به بدتر شدن میروند، نشان میدهند شرایط بازار ارز آینده چندان آرامی نخواهد داشت؛ چه بسا که بر اساس گزارش خبرگزاری «بلومبرگ» از ماه آوریل تا کنون روزانه حدود ۸۷۰ هزار بشکه از صادرات نفت ایران کاهش یافته است. این مسئله میتواند در میانمدت بر ذخایر ارزی دولت اثر منفی بگذارد و دست بانک مرکزی برای تزریق ارز به صرافیها بستهتر از گذشته شود؛ بنابراین هنوز هم میتوان بازار ارز و سکه را یکی از سوددهترین بازارها دانست.
از همان ابتدا مشخص بود انتخاب درستی برای وزارت امور اقتصاد و دارایی نیست. اگرچه کارنامه نسبتا خوبی در سازمان گمرک داشت، این تضمینی محکمی برای موفقیتاش در امور اقتصادی کشور نبود.
نمیدانم چرا نمایندگان مجلس به مسعود کرباسیان رأی اعتماد دادند که حالا با هیاهو استیضاحش کردند. مگر نمیدانستند او اقتصاد نخوانده است و از پس اقتصاد آشفته کشور برنخواهد آمد؟ اقتصادی که سالها تحت تحریم بوده و عمده بخشهای آن در اختیار دولت است، نیاز به مدیریت ویژهای دارد که از عهده شخصی چون کرباسیان خارج است.
خیلی عجیب بود که دولت نتوانست علی طیبنیا را راضی به ماندن کند. او درک درستی از اقتصاد ایران داشت و ابزارهای سیاست پولی و سیاست مالی را میشناخت. کنترل تورم و حفظ ارزش ریال نیز ناشی از همین شناخت او بود که طی یک سال و هفت روز کاملا از بین رفت.
مسعود کرباسیان اگرچه نشان داده مدیر توانمندی است، به اذعان خودش «متخصص اقتصاد کلان نیست.» او در مصاحبهای که در مرداد ۱۳۹۶ با مجله «تجارت فردا» انجام داد، اولویت خود را سروسامان بخشیدن به نظام بانکی اعلام کرد؛ اما طی یک سال گذشته اتفاق ویژهای در این زمینه نیفتاد. هنوز هم سودهای موهوم، داراییهای سمی، ترازنامههای غیرقابل باور و معوقات کلان بانکها، بلای جان اقتصاد ایران هستند. تبعات این معضل، کسبوکارها را تحت تاثیر قرار داده و منجر به رکود تورمی یا Stagflation شده است.
در سایر حوزهها نیز کارنامه کرباسیان ناامیدکننده است؛ از کنترل بازار ارز و سکه گرفته تا جذب سرمایههای مستقیم خارجی و ایجاد یک چشمانداز مثبت برای بخش خصوصی، این مدیر ۶۲ ساله ناکام بوده است. او در شرایط بحرانی ماههای اخیر نتوانست آرامش را به اقتصاد کشور بازگرداند. در حالی که وزیر اقتصاد علاوه بر استفاده از ابزارهای اقتصادی، باید توانایی مدیریت جو روانی حاکم بر اقتصاد را هم داشته باشد.
به نظر من پیامدهای اشتباهات راهبردی کرباسیان در وزارت امور اقتصاد و دارایی هنوز بهطور کامل بروز پیدا نکرده است. بزرگترین اشتباه او عدم پیشبینی بروز هرجومرج در بازار ارز و سکه پس از کاهش نرخ سود بانکی بود. احساسی عملکردن در مسئله سود بانکی، به فعالیتهای غیرمولد دامن زد و سبب گرانیهای دلهرهآوری شده که اقشار آسیبپذیر را در تنگنا قرار داده است. کاهش نرخ سود بانکی میتوانست راهبرد خوبی باشد اگر قبل از آن مشکلات متعدد بخش تولید شناسایی و حل میشد؛ اما حجم بزرگی از نقدینگی به جای ورود به بخش تولید، سر از بازار ارز، سکه و خودرو درآورد و شرایط کنونی را رقم زد. بیگمان این این مسئله در میانمدت منجر به تشدید فقر و پدیدآمدن یک طبقه نوکیسه جدید خواهد شد.
جمع همه نقاط قوت و ضعف وزیر سابق اقتصاد، یک معدل ضعیف را به دست میدهد که به هیچوجه قابل قبول نیست. مقابله با چالشهای بزرگ اقتصادی مانند رکود، تورم، بیکاری، فرار مالیاتی و بهبود تراز تجارت خارجی مهمتر از هر چیز نیاز به یک مدیر اقتصاددان دارد که اقتصاد کلان را خوب بشناسد.