دخترکی هر روز در اتاقخوابش میرقصد و فیلمهای آن را در اینستاگرام به اشتراک میگذارد. او از این راه به قول خودش 600k فالور یا ششصد هزار دنبال کنند جذب میکند. پس از چندی از کرده خود در تلویزیون با گریه ابراز پشیمانی میکند. ناگهان همه، قلبهایشان به درد میآید و عدهای موضع روشنفکری اتخاذ میکنند. صدها رسانه با خبرها، تحلیلها و تفسیرهای خود از این دخترک حمایت میکنند.
همزمان با این موضوع، 17 نفر در سانحه اتوبوس سنندج جزغاله میشوند؛ اما توجهی چندانی به آن نمیشود و صفحات حوادث هیچ گزارش عمیقی از آن ارائه نمیکنند.چگونه است که برای مسئله گریههای دخترکی که در شبکههای اجتماعی فیلم رقصهایش منتشر میکرده، اینهمه هیاهو به راه میاندازند؛ اما بسیاری از مسائل که میتوان درباره آن ساعتها و روزها بحث کرد، همه رسانهها و فعالان مدنی ساکت هستند. میخواهم بگویم بولد کردن ماجرای مائده هژبری کاملاً سازمانیافته و عمدی است.
من جایی بیشتر به ماجرای مائده مشکوک شدم که یک فیلم حرفهای از او دیدم. او در این فیلم لباس گرانقیمتی پوشیده و در حال رقص است. تصویربرداری و تدوین این فیلم کاملاً حرفهای است و ازآنجاییکه با تصویربرداری و تدوین آشنا هستم، میدانم که هزینه زیادی صرف این کلیپ شده است. آیا یک دختر هفدهساله میتواند انقدر سازماندهی شده فعالیت داشته باشد؟ قطعاً کس یا کسانی پشت ماجرا هستند و الا او نه میتوانست انقدر حرفهای برقصد، نه میتوانست 600k فالور جذب کند، نه کلیپ حرفهای بسازد و نه میتوانست سر از ترکیه در بیاورد. به نظر شما این ماجرای سازماندهی شده با چه نیتی به صدر خبرها راه یافت و این دخترک بیگناه بهعنوان ابزار کار تولید این ماجرا، چگونه تبدیل به یک چهره شد؟
آموزش و پرورش چکار می کند، جز اینکه انبوهی از مطالب غیرکاربردی را در ذهن کودکان و نوجوانان میریزد؟ من نمی دانم این مطالب و آموزش ها در کجای زندگی و آینده این کودکان کاربرد دارد؛ اما میدانم نظام آموزشی ما روش مطلوبِ زیستن را به کودکان یاد نمیدهد؛ مثلا به کودکان و نوجوانان یاد نمیدهد وقتی چراغ راهنمایی قرمز است، باید پشت خط عابر بایستند. مدارس به بچهها نمیآموزد که قبل از سوار شدن بر اتوبوس یا مترو، اجازه دهند اول مسافران پیاده شوند. وقتی مدارس، مسئله سادهای همچون بستن کمربند را نمی توانند به کودکان آموزش دهند و قانون پذیری را در آنها نهادینه کنند، یعنی نظام آموزشی ما فلج شده است.
معلمان هم در یک دور باطل قرار گرفته اند و سال هاست که روشهای آموزشی شکستخورده خود را به دانش آموزان تحمیل میکنند. معلمان عزیز و زحمتکش دیگر کافی نیست؟ به تحول ساختاری در نظام آموزشی امیدی ندارم ولی لااقل شما به خودتان بیایید و اصول شهروندی را به کودکان و نوجوانان یاد بدهید.