روزنامه نگار
روزنامه نگار

روزنامه نگار

آقای روحانی! برو و لطفا دیگر برنگرد

روزهای داغ خرداد ۱۳۹۲ بود و همه هیجان داشتیم که محمود احمدی‌نژاد بالاخره دارد صحنه قدرت را ترک می‌کند. این هیجان به خاطر روزهای تلخی بود که او برایمان رقم زد، حالمان بد بود، روزهای بد سال ۸۸ در خاطرمان چرخ می‌زد اما خوشحال بودیم یک روحانی با ریش قشنگ که می‌گفت «حقوقدان» است، نه «سرهنگ»، رئیس جمهوری ایران می‌شود.

آخرین شب تبلیغات کاندیداها بود که با برادرم سوار بر موتورسیکلت هوندا به خیابان‌های اصفهان رفتیم و تا جایی که جا داشت خوشحالی کردیم. خاطرم است یک بنر خیلی بزرگ از تصویر حسن روحانی را از روی دیواری در خیابان حکیم نظامی کندم و عقب موتورسیکلت روی دوشم گرفته بودم. چقدر‌ با آن بنر در خیابان‌ها جلب توجه می‌کردم.

بخشی از خوشحالی ما به خاطر این بود که فکر می‌کردیم کلید روحانی همه قفل‌هایی‌های را که احمدی‌نژاد به اقتصاد و روابط خارجی ایران زده، باز می‌کند؛ اما نمی‌دانستیم به زودی این کلید در قفل سیاست‌های اشتباه و گاهی ضد مردمی می‌شکند. ما این کلید را حلال بحران‌ها می‌دانستیم و فکر می‌کردیم چاره مشکلِ قیمت دلار، مسکن و خودرو تا معیشت مردم همه در صندوقی قرار دارد که کلید قفلش در دست روحانی است؛ ما اشتباه کردیم.

هرچه بود، روحانی با وعده‌های بزرگ و قشنگش، با رأی بالای مردم پیروز شد و کارش را در ساختمان خیابان پاستور آغاز کرد. هرچه می‌گذشت روحانی از وعده‌هایش فاصله می‌گرفت و انگار مردم را بیشتر فراموش می‌کرد؛ البته از انصاف هم نباید به راحتی گذر کنیم، او دستاوردهای بزرگی هم مثل امضای برجام داشت اما حتی این دستاورد بزرگ بعدا لابه لای سیاست‌های غلط اقتصادی‌اش گم شد و مردم فراموش کردند.

چهار سال اول روحانی گذشت. او به جز رفع تحریم‌ها، به هیچ‌کدام از وعده‌های خود عمل نکرد تا انتقاد مردم و اصلاح‌طلبانی را که حمایتش کرده بودند، برانگیزد. این را هم از قلم نیندازیم که روحانی به کمک علی طیب‌نیا، وزیر اقتصاد توانست بعد از سال‌ها نرخ تورم را تک رقمی کند که در نوع خود یک رکورد بود؛ رکوردی که در چهارساله دوم معکوسش هم به ثبت رسید تا روحانی هم کم‌ترین و هم بیشترین نرخ تورم را در ایران به ثبت برساند.

سال ۹۶ خبر چندانی از آن شور و هیجان سال ۹۲ نبود. هرچند مردم هنوز هم راضی و خوشحال بودند، مشارکت بالایی در انتخابات داشتند و اغلب در حمایت از روحانی پای صندوق‌های رأی حاضر شدند. نام او پس از اینکه از صندوق در آمد، کابینه‌ای را به مجلس معرفی کرد که توی ذوق مردم و به خصوص حامیان اصلاح‌طلبش می‌زد؛ کابینه‌ای متشکل از وزیرانی اصولگرا یا محافظه‌کار که تقریبا با آنچه روحانی وعده داده بود، هماهنگی نداشت. چیزی نگذشت که مردم برای اعتراض به رفتار و عملکرد دولت به خیابان‌ها آمدند و روزهای ناخوشایند دی ۹۶ رقم خورد.

سال انتخابات گذشت و وارد سالی پر از بحران شدیم. بزرگ‌ترین اتفاق آن سال در اردیبهشت روی داد، وقتی که دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا با چرخاندن خودکارش ثابت کرد تام کاتن، سناتور آمریکایی برخلاف ادعای محمدجواد ظریف درس حقوق را خوب خوانده بود. ترامپ برجام را به قول خودش پاره کرد تا روحانی از آن پس هر بحرانی که در ایران به وجود می‌آید گردن او بیندازد. روحانی دلار را حتی به ۳۳ هزار تومان رساند و قیمت همه کالاهای اساسی را چند برابر کرد تا کسری بودجه ناشی از ریخت‌وپاش‌های دولتش را جبران کند. او سر آخر هم در در پاسخ به اعتراض مردم، گفت تحریم هستیم و چاره‌ای نداریم.

ما تقریبا همان سال ۹۶ فهمیدیم روحانی حقوقدان نیست، هرچند که در دانشگاه اسکاتلندی حقوق خوانده است. او نه حقوق مردم را می‌دانست و نه تکلیف دولت را. او وقتی استدلال و منطق کم می‌آورد، با زبان زور با مردم حرف می‌زد و به کسانی که او را انتخاب کرده بودند نگاه بالا به پایین داشت. روحانی در خوشبینانه‌ترین حالت فردی بود که می‌خواست به صندلی راحتی ریاست جمهوری تکیه بزند و از مواهب این پست جذاب استفاده کند.

چیزی تا پایان کار دوازدهمین رئیس جمهوری ایران باقی نمانده است؛ رئیس جمهوری که رأی بالای شهروندان مغرورش کرد و به جای تن دادن به خواسته‌های مردم، گوش به فرمان طبقه ثروتمند و قدرتمند کشور شد. او دهک‌های پایین جامعه را زیر دست و پای وزیرانش لِه کرد تا نشان دهد سفره خالی مردم مستاصل و درمانده برایش اهمیت چندانی ندارد. او با طبقه محروم بد تا کرد.

حالا نه فقط طبقه محروم جامعه، بلکه تقریبا همه یک‌صدا به او می‌گویند آقای روحانی برو و لطفا دیگر به صحنه سیاست برنگرد.

حنای بی‌رنگ پوپولیسم انتخاباتی/ 20 میلیون رأی در جیب روحانی

مجتبی نیک اقبال


تب انتخابات ریاست جمهوری داغ‌تر هر زمان دیگریست و تنها چند ساعت به اعلام نام رئس‌جمهور جدید باقی ‌مانده است. کاندیداها در فرصتی که برای تبلیغات خود داشتند از تریبون‌های رسمی و غیررسمی شعارهای مختلفی را مطرح کرده‌اند که اغلب آن‌ها رنگ و بوی اقتصادی داشته است. البته برخی کاندیدا با استفاده از کلیدواژه‌های رکود اقتصادی و بیکاری سعی کرده‌اند رقیب را از صحنه خارج کنند. شعارهای پوپولیستی هم مانند دوره‌های گذشته پای ثابت میتینگ‌ها و مناظره‌های کاندیداها بود؛ از سه برابر کردن یارانه‌ها گرفته تا ایجاد پنج میلیون شغل و اعطای کارانه به بیکاران. اما در این مدت کارشناسان اقتصادی با هشدارهای خود تلاش کرده‌اند که غیرعلمی بودن این شعارها را ثابت کنند. برخی اقتصاددان‌ها نیز بر این باورند که در شرایط فعلی اقتصاد ایران، منابع و درآمدی برای تحقق این شعارها وجود ندارد و همین میزان یارانه‌ای هم که دولت می‌پردازند به‌سختی تأمین می‌شود. سعید لیلاز نیز بر پوچ بودن شعارهای اقتصادی برخی کاندیداها تأکید دارد و حسن روحانی را پیروز انتخابات می‌داند. در ادامه گفت‌وگوی «مجتبی نیک اقبال» را با این اقتصاددان بخوانید.

امسال شعارها و تبلیغات کاندیداهای ریاست جمهوری بیشتر از هر دوره دیگری حول محور موضوعات اقتصادی می‌چرخد. چه چیزی باعث شده کاندیداهایی مانند ابراهیم رئیسی روی شعارهای پوپولیستی حساب ویژه‌ای باز کنند؟

کاندیداهای جناح راست سعی می‌کنند از شعارهای احمدی‌نژاد و کروبی که در سال‌های 1384 و 1388 مطرح کردند، تقلید کنند؛ البته واقعیت قضیه این است که مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم ایران نسبت به گذشته اهمیت بیشتری پیدا کرده است. هم‌اکنون در حوزه مردمی مشکلی بزرگ‌تر از اقتصاد نداریم و در بحران اقتصادی نیز مشکلی بزرگ‌تر از اشتغال نداریم. روی دیگر این سکه، معیشت مردم است که در این دوره موردتوجه کاندیداها قرار گرفته است. به نظر من شعارهای کاندیداهای جناح راست کمی کهنه به نظر می‌رسد و به همین دلیل اقبال مردمی را به دست نیاورده‌اند. همین عدم استقبال مردم از شعارهای پوپولیستی یکی از دلایل کناره‌گیری آقای قالیباف بود؛ چون رأی او به‌شدت ریزش کرده بود. کاندیداهای جناح راست تصور می‌کنند با استفاده از طرح شعارهای پوپولیستی هنوز می‌توانند روی مطالبات معیشتی مردم حساب کنند و رأی آن‌ها را به دست آورند. درحالی‌که شواهد نشان می‌دهد مردم ایران به‌شدت در حال تغییر هستند و مانند گذشته فریب نمی‌خورند.

شعارهای اقتصادمحور و پوپولیستی در آمریکا باعث به وجود آمدن پدیده ترامپ شد. آیا در ایران هم باید منتظر پدیده رئیسی یا میرسلیم باشیم؟

خیر. من این‌طور فکر نمی‌کنم؛ چراکه پدیده پوپولیسم در آمریکا برای نخستین بار است که خودی نشان داده و در طول صدسال گذشته نشانه‌ای از این پدیده در آمریکا نمی‌توانید پیدا کنید. پوپولیسمی که اکنون در آمریکا شاهد آن هستیم همان هشداری است که «توماس پیکِتی» در کتاب سرمایه در قرن بیست و یکم داده است. پیکتی هشدار داد که بیشترین بهره از رشد اقتصادی آمریکا در دو سه دهه اخیر نصیب آن یک درصد بالای جامعه شده است. درحالی‌که تجربه پوپولیسم در ایران چهار سال پیش تمام شد؛ اما هنوز هم آثار آن‌چنان زنده است که همه ما درگیر آن هستیم؛ بنابراین ایران و آمریکا در زمینه پوپولیسم شرایط تاریخی یکسانی ندارند. تاثیر منفی تجربه پوپولیسم در دولت قبلی ایران باعث شده که پوپولیسم و شعارهای آن شانسی برای موفقیت نداشته باشند.

سال 1384 اوضاع اقتصادی طبقات پائین جامعه با آنکه چندان بد نبود، شخصی مانند احمدی‌نژاد با شعار «عدالت اجتماعی» رأی اکثریت را به دست آورد؛ چه تضمینی وجود دارد که این اتفاق امروز تکرار نشود؟

اگر قرار بود این اتفاق بیفتد چرا آقای قالیباف انصراف داد؟ به‌علاوه اینکه خیلی دور نیست که ببینیم پوپولیسم باز هم کار می‌کند یا  نه، به زودی معلوم خواهد شد. نظرسنجی‌های دقیقی که بر اساس آن قالیباف انصراف داد، نشان می‌دهد شعارهای پوپولیستی دیگر کارایی ندارند. ضمن اینکه کشور ما دیگر منابعی برای تخصیص و توزیع ندارد. مهم‌ترین زمینه عینی برای تحقق و پیشبرد شعارهای پوپولیستی وجود منابع رانتی و توزیع آن در بین مردم است؛ بنابراین وقتی درآمدهای نفتی افزایش می‌یابد خودبه‌خود پوپولیسم هم رشد می‌کند، ولی در حال حاضر ما درآمد و منابعی برای توزیع بین مردم نداریم.

پس شما معتقدید شرایط کنونی اقتصاد ایران نمی‌تواند شعارهای عوام‌فریبانه را توجیه کند؟

شرایط اقتصادی فعلی به‌هیچ‌وجه کشش چنین شعارهایی را ندارد. اگر داشت که دولت همین 45 هزار و 500 تومان یارانه را به‌سختی پرداخت نمی‌کرد. 

با توجه به نوع تفکرات آقای رئیسی و وعده‌هایی که داده است، فکر می‌کنید در صورت پیروزی او جهت‌گیری اقتصاد ایران چگونه خواهد بود؟

در این صورت اندکی بسته‌تر خواهیم شد. نقش دولت در امور مختلف افزایش پیدا می‌کند، بخش خصوصی تحت‌فشار بیشتری قرار می‌گیرد، نرخ سرمایه‌گذاری دوباره منفی می‌شود و بازار بورس نیز واکنش بسیار تندی نشان خواهد داد؛ دقیقاً همان واکنشی که به پیروزی آقای احمدی‌نژاد نشان داد. همچنین در روابط بین‌الملل گیر و گرفتاری بیشتری پدید می‌آید و بسته شدن فضای دیپلماسی سبب بسته‌تر شدن فضای روابط خارجی در حوزه اقتصاد خواهد شد.

آقای رئیسی وعده‌های اقتصادی جذابی به مردم داده است. در شرایط کنونی این وعده‌ها به‌ویژه برای طبقات ضعیف جامعه جذابیت دوچندانی دارد. فکر می‌کنید شانس پیروزی او تا چه اندازه پررنگ‌تر شده است؟

پیروزی آقای رئیسی را بعید می‌دانم. من تصور می‌کنم آرای او نهایتاً 10 تا 12 میلیون است؛ اما آقای روحانی حداقل 20 میلیون رأی دارد.

عده زیادی از مردم از شرایط اقتصادی ناراضی هستند؛ این دلیل خوبی برای ریزش آرای روحانی نیست؟

خیر. به نظر من آرای روحانی ریزشی نداشته است. همه می‌دانند دلیل فشارهای اقتصادی مربوط به گذشته است و دولت در سه سال و نیم گذشته سعی کرده است بخش زیادی از فشارهای اقتصادی را کاهش دهد. هم‌اکنون کیک اقتصاد ایران 15 درصد بزرگ‌تر از پایان سال 1392 است. این اتفاق بزرگ به دست دولت یازدهم رقم خورده است. از سوی دیگر متوسط رشد اقتصادی در سه سال گذشته دو برابر متوسط رشد اقتصادی در دوره محمود احمدی‌نژاد بود؛ یعنی بیش از چهار درصد در هرسال. این در حالی بود که درآمدهای حاصل از صادرات نفت ایران در سال 93 یک‌چهارم سال 90 و در سال 94 یک‌سوم سال 90 شده بود و امسال نیز 60 درصد کمتر از سال 90 خواهد بود. تراز نفتی ایران در بهترین سال دولت آقای روحانی، 25 میلیارد دلار کمتر از بدترین سال آقای احمدی‌نژاد بوده است. با وجود چنین شرایطی به نظر من کار بسیار بزرگی انجام شده است.

کلیدی که در قفل رکود شکسته است

مجتبی نیک اقبال 


حتی وعده‌های روحانی هم دیگر برای مردم اعتباری ندارد؛ مردمی که از سیاست، جناح و جناح بازی، وعده‌های سرخرمن و امیدهای واهی دلزده شده‌اند و قرار است از روی استیصال بازهم به کسی رأی بدهند که مدت‌هاست کلیدش در قفل رکود شکسته است. وقتی چهارسال پیش جان مردم از کارهای احمدی‌نژاد به لبشان رسیده بود، حسن روحانی با وعده‌های مردم‌پسند در انتخابات پیروز شد تا مسائل سیاسی و اقتصادی کشور را به قول خودش با تدبیر و امید حل کند. اما با وجود گذشت زمانی طولانی، تنها دستاورد مهم او که هم جنبه سیاسی و هم جنبه اقتصادی دارد، برجام است. برجام میزان فروش نفت ایران را افزایش داد ولی آن‌طور که تبلیغش را می کنند، چیز دندان گیری از آب در نیامد. برجام با تمام سر و صدایش فقط ۸/۵ میلیارد دلار سرمایه خارجی به ایران آورد. در حالی که آنقدر انتظار مردم را از این توافق بالا برده بودند که همه گمان می‌کردند درهای بهشت اقتصادی به روی کشور گشوده خواهد شد. توافق هسته‌ای اگرچه در سطح کلان دستاوردهای خوبی را به همراه داشت، بدنه جامعه اثر آن را در زندگی خود لمس نکرد.‌ مخالفان دولت هم با بهانه قرار دادن همین موضوع، از آن به عنوان سلاحی برای تخریب روحانی استفاده می‌کنند. برجام انتظارات اقتصادی مردم را برآورده نکرد و به همین دلیل به نظر من نماد سرخوردگی جامعه محسوب می‌شود. برای کارگری که پایه حقوقش کمتر از ۱ میلیون تومان است دیگر برجام کوچک‌ترین اهمیتی ندارد. درد او کاهش قدرت خریدش است؛ قدرتی که روز به روز از آن کاسته می‌شود اما با این حال برخی‌ها پز تورم تک‌رقمی را می‌دهند. به آنها باید گفت هنر نیست که با بالا نگاه‌داشتن سود بانکی، نقدینگی «۱۲۰۰ هزار میلیارد تومانی» را سرکوب کرده‌اید تا تورم تک‌رقمی را به رخ بکشید. برای قشر ضعیف جامعه بیش از همه، نرخ تورم اقلام خوراکی اهمیت دارد که آن‌هم بین آمارها همیشه گم می‌شود. مطمئنا اغلب مردم نمی‌دانند Stagflation یعنی چه ولی می‌دانند امروزه علاوه بر نبود رونق اقتصادی، با افزایش قیمت کالاهای مصرفی روبرو هستند‌. همه این چالش‌های اقتصادی در حالی است که دولت روحانی وعده‌های ۱۰۰ روزه و چندماهه برای اصلاح امور داده بود؛ هرچند که اکنون به دوربین خیره می‌شود و این وعده‌ها را انکار می‌کند. البته او در بازگرداندن آرامش روانی به جامعه موفق عمل کرده است؛ اما از سوی دیگر نزدیک‌ترین موافقانش نیز به ناکامی‌های اقتصادی دولت یازدهم اعتراف دارند. با این حال اکثریت جامعه چاره‌ای ندارند جز اینکه رأی‌‌شان را با اشک و یأس دوباره به صندوق روحانی بیندازند. چون اغلب مردم به ویژه قشر متوسط جامعه به این آگاهی رسیده‌اند که دو رقیب اصلی حسن روحانی در انتخابات، نسخه‌های ارتقا یافته محمود احمدی‌نژاد هستند‌. البته انداختن رأی به صندوق روحانی به معنای ایدآل بودن این انتخاب در ذهن مردم نیست، بلکه انتخابی اجباری از بین بد و بدتر است؛ بدترهایی که امکان دارد با افکارشان اقتصاد ایران را دوباره دچار احمدی‌نژادیسم کنند و بدی که کلیدش در قفل رکود شکسته است.

زندان تورم تک رقمی روحانی


دولت روحانی با چنگ و دندان از تورم تک رقمی محافظت می‌کند و حق هم دارد چون دو ماهی بیشتر به انتخابات نمانده است. می خواهد از این دستاورد اقتصادی به‌عنوان یک برگ برنده در این رقابت استفاده کند؛ برگ برنده‌ای که با روزمرگی عوام در ارتباط است و رایج‌ترین اصطلاح اقتصادی در بین طبقات محروم جامعه محسوب می‌شود. توده‌های مردم تورم را معادل گرانی می‌پندارند و حال که دولت توانسته است افسار گرانی را به دست گیرد، آن‌را یک امتیاز ویژه برای تضمین ادامه حیات خود تعبییر می‌کند؛ البته نباید فراموش کنیم که دلیل اصلی کاهش تورم مربوط به کاهش تقاضاست. اگرچه دولت روحانی و «شخص آقای ضد تورم»در کنترل این بلای خانمان‌سوز نقش پررنگی داشتند، کاهش قدرت خرید مردم در دولت بی‌انضباط قبلی و به تبع آن کاهش تقاضا، افزایش سطح عمومی قیمت‌ها را  کنترل کرد و تورم تک رقمی را به بار آورد. احتمال می‌دهم هنگامی‌که هواداران حسن روحانی این یادداشت را می‌خوانند بر اندازه رگ گردنشان افزوده شود و بگویند رئیس‌جمهور ما پس از 40 یا 50 سال تورم را تک رقمی کرده و این دستاورد ویژه‌ایست که فقط با تلاش دولت به دست آمده؛ اما چه اهمیتی دارد!؟ اگر من هوادار رئیس دولت یازدهم بودم، هیچ‌گاه به این موضوع افتخار نمی‌کردم؛ چراکه اکنون آمارها نشان می‌دهند میلیون‌ها جوان به دلیل رکود اقتصادی بیکار هستند. اغلب واحدهای صنعتی کوچک و بزرگ تعطیل یا ورشکسته شده‌اند. تعداد زیادی از آن‌ها با ظرفیت اندکی فعالیت می کنند. انبارها مملو از کالاهای تولیدشده است و مردم حتی برای خرید شب عید آهی در بساط ندارند. مجموع این شرایط مانند حصاریست که ایرانیان را برای مدتی نامعلوم زندانی کرده و توان فعالیت اقتصادی را از آنها گرفته است. پس اصرار به تورم تک رقمی به چه قیمتی؟ بله، این‌جا «زندان تورم تک رقمی روحانی» است.