روزنامه نگار
روزنامه نگار

روزنامه نگار

حنای بی‌رنگ پوپولیسم انتخاباتی/ 20 میلیون رأی در جیب روحانی

مجتبی نیک اقبال


تب انتخابات ریاست جمهوری داغ‌تر هر زمان دیگریست و تنها چند ساعت به اعلام نام رئس‌جمهور جدید باقی ‌مانده است. کاندیداها در فرصتی که برای تبلیغات خود داشتند از تریبون‌های رسمی و غیررسمی شعارهای مختلفی را مطرح کرده‌اند که اغلب آن‌ها رنگ و بوی اقتصادی داشته است. البته برخی کاندیدا با استفاده از کلیدواژه‌های رکود اقتصادی و بیکاری سعی کرده‌اند رقیب را از صحنه خارج کنند. شعارهای پوپولیستی هم مانند دوره‌های گذشته پای ثابت میتینگ‌ها و مناظره‌های کاندیداها بود؛ از سه برابر کردن یارانه‌ها گرفته تا ایجاد پنج میلیون شغل و اعطای کارانه به بیکاران. اما در این مدت کارشناسان اقتصادی با هشدارهای خود تلاش کرده‌اند که غیرعلمی بودن این شعارها را ثابت کنند. برخی اقتصاددان‌ها نیز بر این باورند که در شرایط فعلی اقتصاد ایران، منابع و درآمدی برای تحقق این شعارها وجود ندارد و همین میزان یارانه‌ای هم که دولت می‌پردازند به‌سختی تأمین می‌شود. سعید لیلاز نیز بر پوچ بودن شعارهای اقتصادی برخی کاندیداها تأکید دارد و حسن روحانی را پیروز انتخابات می‌داند. در ادامه گفت‌وگوی «مجتبی نیک اقبال» را با این اقتصاددان بخوانید.

امسال شعارها و تبلیغات کاندیداهای ریاست جمهوری بیشتر از هر دوره دیگری حول محور موضوعات اقتصادی می‌چرخد. چه چیزی باعث شده کاندیداهایی مانند ابراهیم رئیسی روی شعارهای پوپولیستی حساب ویژه‌ای باز کنند؟

کاندیداهای جناح راست سعی می‌کنند از شعارهای احمدی‌نژاد و کروبی که در سال‌های 1384 و 1388 مطرح کردند، تقلید کنند؛ البته واقعیت قضیه این است که مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم ایران نسبت به گذشته اهمیت بیشتری پیدا کرده است. هم‌اکنون در حوزه مردمی مشکلی بزرگ‌تر از اقتصاد نداریم و در بحران اقتصادی نیز مشکلی بزرگ‌تر از اشتغال نداریم. روی دیگر این سکه، معیشت مردم است که در این دوره موردتوجه کاندیداها قرار گرفته است. به نظر من شعارهای کاندیداهای جناح راست کمی کهنه به نظر می‌رسد و به همین دلیل اقبال مردمی را به دست نیاورده‌اند. همین عدم استقبال مردم از شعارهای پوپولیستی یکی از دلایل کناره‌گیری آقای قالیباف بود؛ چون رأی او به‌شدت ریزش کرده بود. کاندیداهای جناح راست تصور می‌کنند با استفاده از طرح شعارهای پوپولیستی هنوز می‌توانند روی مطالبات معیشتی مردم حساب کنند و رأی آن‌ها را به دست آورند. درحالی‌که شواهد نشان می‌دهد مردم ایران به‌شدت در حال تغییر هستند و مانند گذشته فریب نمی‌خورند.

شعارهای اقتصادمحور و پوپولیستی در آمریکا باعث به وجود آمدن پدیده ترامپ شد. آیا در ایران هم باید منتظر پدیده رئیسی یا میرسلیم باشیم؟

خیر. من این‌طور فکر نمی‌کنم؛ چراکه پدیده پوپولیسم در آمریکا برای نخستین بار است که خودی نشان داده و در طول صدسال گذشته نشانه‌ای از این پدیده در آمریکا نمی‌توانید پیدا کنید. پوپولیسمی که اکنون در آمریکا شاهد آن هستیم همان هشداری است که «توماس پیکِتی» در کتاب سرمایه در قرن بیست و یکم داده است. پیکتی هشدار داد که بیشترین بهره از رشد اقتصادی آمریکا در دو سه دهه اخیر نصیب آن یک درصد بالای جامعه شده است. درحالی‌که تجربه پوپولیسم در ایران چهار سال پیش تمام شد؛ اما هنوز هم آثار آن‌چنان زنده است که همه ما درگیر آن هستیم؛ بنابراین ایران و آمریکا در زمینه پوپولیسم شرایط تاریخی یکسانی ندارند. تاثیر منفی تجربه پوپولیسم در دولت قبلی ایران باعث شده که پوپولیسم و شعارهای آن شانسی برای موفقیت نداشته باشند.

سال 1384 اوضاع اقتصادی طبقات پائین جامعه با آنکه چندان بد نبود، شخصی مانند احمدی‌نژاد با شعار «عدالت اجتماعی» رأی اکثریت را به دست آورد؛ چه تضمینی وجود دارد که این اتفاق امروز تکرار نشود؟

اگر قرار بود این اتفاق بیفتد چرا آقای قالیباف انصراف داد؟ به‌علاوه اینکه خیلی دور نیست که ببینیم پوپولیسم باز هم کار می‌کند یا  نه، به زودی معلوم خواهد شد. نظرسنجی‌های دقیقی که بر اساس آن قالیباف انصراف داد، نشان می‌دهد شعارهای پوپولیستی دیگر کارایی ندارند. ضمن اینکه کشور ما دیگر منابعی برای تخصیص و توزیع ندارد. مهم‌ترین زمینه عینی برای تحقق و پیشبرد شعارهای پوپولیستی وجود منابع رانتی و توزیع آن در بین مردم است؛ بنابراین وقتی درآمدهای نفتی افزایش می‌یابد خودبه‌خود پوپولیسم هم رشد می‌کند، ولی در حال حاضر ما درآمد و منابعی برای توزیع بین مردم نداریم.

پس شما معتقدید شرایط کنونی اقتصاد ایران نمی‌تواند شعارهای عوام‌فریبانه را توجیه کند؟

شرایط اقتصادی فعلی به‌هیچ‌وجه کشش چنین شعارهایی را ندارد. اگر داشت که دولت همین 45 هزار و 500 تومان یارانه را به‌سختی پرداخت نمی‌کرد. 

با توجه به نوع تفکرات آقای رئیسی و وعده‌هایی که داده است، فکر می‌کنید در صورت پیروزی او جهت‌گیری اقتصاد ایران چگونه خواهد بود؟

در این صورت اندکی بسته‌تر خواهیم شد. نقش دولت در امور مختلف افزایش پیدا می‌کند، بخش خصوصی تحت‌فشار بیشتری قرار می‌گیرد، نرخ سرمایه‌گذاری دوباره منفی می‌شود و بازار بورس نیز واکنش بسیار تندی نشان خواهد داد؛ دقیقاً همان واکنشی که به پیروزی آقای احمدی‌نژاد نشان داد. همچنین در روابط بین‌الملل گیر و گرفتاری بیشتری پدید می‌آید و بسته شدن فضای دیپلماسی سبب بسته‌تر شدن فضای روابط خارجی در حوزه اقتصاد خواهد شد.

آقای رئیسی وعده‌های اقتصادی جذابی به مردم داده است. در شرایط کنونی این وعده‌ها به‌ویژه برای طبقات ضعیف جامعه جذابیت دوچندانی دارد. فکر می‌کنید شانس پیروزی او تا چه اندازه پررنگ‌تر شده است؟

پیروزی آقای رئیسی را بعید می‌دانم. من تصور می‌کنم آرای او نهایتاً 10 تا 12 میلیون است؛ اما آقای روحانی حداقل 20 میلیون رأی دارد.

عده زیادی از مردم از شرایط اقتصادی ناراضی هستند؛ این دلیل خوبی برای ریزش آرای روحانی نیست؟

خیر. به نظر من آرای روحانی ریزشی نداشته است. همه می‌دانند دلیل فشارهای اقتصادی مربوط به گذشته است و دولت در سه سال و نیم گذشته سعی کرده است بخش زیادی از فشارهای اقتصادی را کاهش دهد. هم‌اکنون کیک اقتصاد ایران 15 درصد بزرگ‌تر از پایان سال 1392 است. این اتفاق بزرگ به دست دولت یازدهم رقم خورده است. از سوی دیگر متوسط رشد اقتصادی در سه سال گذشته دو برابر متوسط رشد اقتصادی در دوره محمود احمدی‌نژاد بود؛ یعنی بیش از چهار درصد در هرسال. این در حالی بود که درآمدهای حاصل از صادرات نفت ایران در سال 93 یک‌چهارم سال 90 و در سال 94 یک‌سوم سال 90 شده بود و امسال نیز 60 درصد کمتر از سال 90 خواهد بود. تراز نفتی ایران در بهترین سال دولت آقای روحانی، 25 میلیارد دلار کمتر از بدترین سال آقای احمدی‌نژاد بوده است. با وجود چنین شرایطی به نظر من کار بسیار بزرگی انجام شده است.

رفتگرها عصبانی‌اند!

مجتبی نیک اقبال


رفتگرها خیابان‌ها را جارو زدند؛ اما آن‌ها دوباره در کثیفی خیابان راه خواهند رفت. سبابه‌ها هنوز رنگ دارند ولی دیری نمی‌پاید که رنگ عوض می‌کنند و آثارشان در دل‌ها می‌ماند.

اما میمون‌ها خوشحال‌اند و به این شاخه و آن شاخه می‌پرند و برای سیری شکم و ارضای ذهن بیمارشان ادا در می‌آورند... مهم نیست‌، تا میمون‌ها هستند عده زیادی بلیط‌های باغ وحش را خواهند خرید.

قصه قدیمی تمام شد ولی آن‌ها را خواب نبرد و همین دلیل خوبی برای تکرار است...

رفتگرها عصبانی‌اند، چه کسی خیابان‌ها را دوباره نظافت می‌کند؟

نقدینگی سر در گم؛ اقتصاد چکی

مجتبی نیک اقبال


«چک بی‌محل» به‌عنوان یک پدیده عجیب در تاریخ اقتصادی ایران ثبت خواهد شد. پدیده‌ای که تاکنون گریبان میلیون‌ها نفر را گرفته و با ادامه شرایط کنونی، عده زیاد دیگری را هم درگیر خود خواهد کرد. این پدیده هزاران نفر را راهی زندان‌ها کرده و عده زیادی از فعالان اقتصادی و بازاریان نیز همه دار و ندارشان را به خاطر آن از دست داده‌اند. ما غالباً نتوانستیم از این ابزار مالی، متمدنانه استفاده کنیم. نه‌فقط از چک استفاده درستی نکرده‌ایم، بلکه هر تکنولوژی و ابزاری را که می‌تواند موجب سعادت بشر بشود، در ابتدا مورد سوءاستفاده قرار داده‌ایم. از کوتاهی بانک‌ها نیز نباید گذشت کرد؛ آن‌ها بدون هیچ ضابطه‌ای برای افرادی که کمترین صلاحیت را دارند، حساب‌جاری افتتاح می‌کنند. با چه توجیهی یک فرد بدحساب می‌تواند هم‌زمان از چندین بانک دسته‌چک داشته باشد؟ فقط در سال 1394، 8 میلیون فقره چک برگشتی به ثبت رسیده است؛ این حجم از چک برگشتی در اقتصاد کوچک ایران گواه خیلی از مسائل اقتصادی است. وقتی سرعت گردش نقدینگی –عمدتاً به دلیل افزایش سهم شبه پول و افزایش سپرده‌ها به دلیل نرخ بالای بهره- کاهش یابد، طبیعی است که نقش چک در اقتصاد کشور پررنگ می‌شود و مردم نیز با این برگه یکدیگر را سرکار می‌گذارند. البته همه تقصیرها را نباید گردن مردم انداخت؛ این درست است که اغلب ما فرهنگ استفاده از چک را نیاموخته‌ایم؛ اما نباید به این موضوع بی‌توجه باشیم که امروزه نقدینگی از مرز 1200 هزار میلیارد تومان هم عبور کرده است ولی با وجود این حجم گسترده نقدینگی، اقتصاد کشور همچنان بر پاشنه چک‌هایی می‌گردد که هیچ تضمینی برای نقدشوندگی آن‌ها نیست. باید با سازوکارهایی مانند سیاست‌های پولی، سرعت گردش نقدینگی سردرگم را افزایش داد. البته تحقق این امر از اختیار مردم خارج است و اینجاست که نقش دولت برای جلوگیری از گسترش اقتصادی چکی مطرح می‌شود. بر اساس آمارها در سه‌ماهه نخست سال 1395 بالغ‌بر 30 هزار میلیارد تومان چک برگشتی ثبت ‌شده است. این در حالی است که سهم چک در مبادلات اقتصادی از 38 درصد نیز فراتر رفته است. با توجه به رکود فعلی و کاهش سرعت گردش نقدینگی در اقتصاد ایران، پیش‌بینی می‌شود این سهم 38 درصدی به‌مراتب بیشتر شود. مسئله مهم این است که تبعات اقتصادی و اجتماعی این موضوع نیز به‌موازات افزایش نقش چک در اقتصاد، افزایش خواهد یافت. برای پیشگیری از این تبعات منفی، علاوه بر اینکه باید قانون چک مورد بازنگری و اصلاح قرار گیرد، مردم را نیز باید از مواد این قانون آگاه کرد. تردیدی نداشته باشید اغلب کسانی که بدون هیچ موجودی در حسابشان با غرور خاصی پای چک خود را امضا می‌کنند، هرگز نمی‌دانند که باید معادل آن در حسابشان موجودی باشد. ما هنوز این را هم نمی‌دانیم که نوشتن شرط در چک برای بانک هیچ اهمیتی ندارد؛ اما بازهم می‌نویسیم در وجه ضمانت، تخلیه، حسن انجام کار و... . همه این موارد در قانون چک وجود دارند ولی چه کسی از آن آگاه است و چه کسی خود را پایبند به این قانون می‌داند؟ هیچ‌کس! چون نظارت و سختگیری برای اجرای این قانون وجود ندارد. وقتی تضمینی برای اجرای مواد قانون چک وجود نداشته باشد، اجباراً «پس‌ازاینکه چک بی‌محل صادر شد» و شاکی اقدام به شکایت کرد، صادرکننده چک تنبیه می‌شود. البته این مسئله به قیمت تلف شدن وقت دستگاه قضایی و انباشت میلیون‌ها پرونده تمام می‌شود.


منبع: خبرگزاری ایلنا

کلیدی که در قفل رکود شکسته است

مجتبی نیک اقبال 


حتی وعده‌های روحانی هم دیگر برای مردم اعتباری ندارد؛ مردمی که از سیاست، جناح و جناح بازی، وعده‌های سرخرمن و امیدهای واهی دلزده شده‌اند و قرار است از روی استیصال بازهم به کسی رأی بدهند که مدت‌هاست کلیدش در قفل رکود شکسته است. وقتی چهارسال پیش جان مردم از کارهای احمدی‌نژاد به لبشان رسیده بود، حسن روحانی با وعده‌های مردم‌پسند در انتخابات پیروز شد تا مسائل سیاسی و اقتصادی کشور را به قول خودش با تدبیر و امید حل کند. اما با وجود گذشت زمانی طولانی، تنها دستاورد مهم او که هم جنبه سیاسی و هم جنبه اقتصادی دارد، برجام است. برجام میزان فروش نفت ایران را افزایش داد ولی آن‌طور که تبلیغش را می کنند، چیز دندان گیری از آب در نیامد. برجام با تمام سر و صدایش فقط ۸/۵ میلیارد دلار سرمایه خارجی به ایران آورد. در حالی که آنقدر انتظار مردم را از این توافق بالا برده بودند که همه گمان می‌کردند درهای بهشت اقتصادی به روی کشور گشوده خواهد شد. توافق هسته‌ای اگرچه در سطح کلان دستاوردهای خوبی را به همراه داشت، بدنه جامعه اثر آن را در زندگی خود لمس نکرد.‌ مخالفان دولت هم با بهانه قرار دادن همین موضوع، از آن به عنوان سلاحی برای تخریب روحانی استفاده می‌کنند. برجام انتظارات اقتصادی مردم را برآورده نکرد و به همین دلیل به نظر من نماد سرخوردگی جامعه محسوب می‌شود. برای کارگری که پایه حقوقش کمتر از ۱ میلیون تومان است دیگر برجام کوچک‌ترین اهمیتی ندارد. درد او کاهش قدرت خریدش است؛ قدرتی که روز به روز از آن کاسته می‌شود اما با این حال برخی‌ها پز تورم تک‌رقمی را می‌دهند. به آنها باید گفت هنر نیست که با بالا نگاه‌داشتن سود بانکی، نقدینگی «۱۲۰۰ هزار میلیارد تومانی» را سرکوب کرده‌اید تا تورم تک‌رقمی را به رخ بکشید. برای قشر ضعیف جامعه بیش از همه، نرخ تورم اقلام خوراکی اهمیت دارد که آن‌هم بین آمارها همیشه گم می‌شود. مطمئنا اغلب مردم نمی‌دانند Stagflation یعنی چه ولی می‌دانند امروزه علاوه بر نبود رونق اقتصادی، با افزایش قیمت کالاهای مصرفی روبرو هستند‌. همه این چالش‌های اقتصادی در حالی است که دولت روحانی وعده‌های ۱۰۰ روزه و چندماهه برای اصلاح امور داده بود؛ هرچند که اکنون به دوربین خیره می‌شود و این وعده‌ها را انکار می‌کند. البته او در بازگرداندن آرامش روانی به جامعه موفق عمل کرده است؛ اما از سوی دیگر نزدیک‌ترین موافقانش نیز به ناکامی‌های اقتصادی دولت یازدهم اعتراف دارند. با این حال اکثریت جامعه چاره‌ای ندارند جز اینکه رأی‌‌شان را با اشک و یأس دوباره به صندوق روحانی بیندازند. چون اغلب مردم به ویژه قشر متوسط جامعه به این آگاهی رسیده‌اند که دو رقیب اصلی حسن روحانی در انتخابات، نسخه‌های ارتقا یافته محمود احمدی‌نژاد هستند‌. البته انداختن رأی به صندوق روحانی به معنای ایدآل بودن این انتخاب در ذهن مردم نیست، بلکه انتخابی اجباری از بین بد و بدتر است؛ بدترهایی که امکان دارد با افکارشان اقتصاد ایران را دوباره دچار احمدی‌نژادیسم کنند و بدی که کلیدش در قفل رکود شکسته است.

شاه‌کلیدی که در دست کاندیداها نیست

مجتبی نیک اقبال


در شعارهای اقتصادی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری تردید داشته باشید! به ویژه در حوزه اشتغال که هرکدام از آنها وعده‌های عجیبی می‌دهند. هم‌اکنون براساس داده‌های مرکز آمار، نرخ بیکاری ایران ۱۲/4 درصد است. با توجه به روند کنونی، پیش‌بینی می‌شود این میزان طی سال‌های آینده هم افزایش یابد؛ چراکه بخش‌های صنعت و خدمات -که بار اصلی اشتغال را به دوش می کشند- دیگر ظرفیتی برای جذب نیروی انسانی ندارند. این در حالی است که به دلیل روابط نامناسب سیاسی ایران با کشورهایی که دارای ظرفیت صادراتی برای ایران هستند، دسترسی به بازارهای آنها ناممکن است؛ از این رو به دلیل محدودیت در دسترسی به بازارهای بین المللی، انتظار نمی‌رود حجم بخش تولید ایران بیشتر از این افزایش پیدا کند. در نتیجه افزایش ظرفیت اشتغال علاوه بر روبرو بودن با رکود داخلی و کاهش تقاضا، با موانع صادرات نیز مواجه است. 2 به نظر می‌رسد بهترین نقطه برای آغاز حل مشکلات اقتصادی (به ویژه اشتغال)، افزایش قدرت خرید مردم است. البته افزایش قدرت خرید مردم از طریق پرداخت‌های انتقالی، امتحان خود را پس داده است. مطمئنا این روش جز هدر دادن منابع، دستاورد دیگری به همراه ندارد. افزایش قدرت خرید مردم راهکارهای زیادی دارد؛ اما با توجه به شرایط بحرانی کنونی بهتر است دولت بعدی تمرکز خود را بر یک نقطه قرار دهد. برای مثال دولت می‌تواند سال آینده سطح حداقل دستمزدها را به واقعیت‌های اقتصادی نزدیک کند تا شکاف میان قدرت خرید و سطح قیمت‌ها کاهش یابد؛ البته تحقق این موضوع می‌طلبد که از کارفرمایان حمایت شود. حمایت‌هایی در زمینه تامین ماشین‌آلات جدید و تقویت تکنولوژی تولید و نه هدیه دادن تسهیلات نقدی. 3 راه دیگری که با آن می‌توان به سطح قابل‌قبولی از اشتغال رسید، بخش مسکن است. هم‌اکنون این بخش با رشد منفی روبروست ولی اگر دولت بتواند طرحی را تدوین کند تا بر این اساس بخش مسکن از خواب چندین ساله خود بیدار شود، بسیاری از ظرفیت‌های تولیدی و خدماتی فعال می‌شوند. این بخش با ده‌ها صنف مرتبط است و چون در سال‌های گذشته با رکود مواجه بوده، اصناف مرتبط با آن نیز کارشان به رکود یا تعطیلی کشیده شده است. در مناظره‌ اول به بخش مسکن اشاره‌هایی شد ولی همه نامزد‌ها با سردرگمی درباره این موضوع صحبت کردند. این در حالی است که با توجه به گستردگی بخش مسکن و ارتباط عمیق آن با رونق یا رکود اقتصادی، می‌توان با طرح‌هایی مانند اجاره به شرط تملیک و افزایش تسهیلات ارزان‌قیمت خرید مسکن، موتور این بخش را روشن کرد تا سایر بخش‌ها نیز از خواب بیدار شوند. هم‌اکنون اگر قفل مشکلات اقتصادی یک شاه‌کلید داشته باشد، آن شاه کلید قطعا بخش مسکن است؛ شاه‌کلیدی که در جیب هیچ‌کدام از کاندیداهای این دوره ریاست‌جمهوری وجود ندارد.


 https://www.t.me/nikeqbal