بیایید از خودمان شروع کنیم تا شاید اندکی از این همه عقبماندگی برطرف شود. بیایید از غرور نابجایمان بکاهیم و کمی از آن پائین پائینها به دنیا و مردمان دیگر نگاه کنیم. باور کنید آنطور که فکر میکنیم ما در نگاه مردم دیگر کشورها اَبَر انسان نیستیم. اگر به تاریخ 2500 یا به ادعای بعضیها 7 هزار ساله خودمان مینازیم، کافی است نگاهی هم به تاریخ یونان بیندازیم که امروز هرچه علم، فلسفه و دانش بشری وجود دارد، از آنجا سرچشمه گرفته است. ما جامعهای هستیم پر از ایراد که در جهل مرکب به سر میبرد؛ یعنی اغلب نمیدانیم که نمیدانیم. اگر میدانستیم که نمیدانیم هرگز درباره همه مسائل از شرایط ژئوپولتیک منطقه گرفته تا استراتژی توسعه صنعتی کشورهای اسکاندیناوی بهعنوان یک کارشناس اظهارنظر نمیکردیم؛ ایکاش حداقل میدانستیم و اظهارنظر میکردیم.
جایی خواندم در سال 2014 مردم آمریکا 1.4 میلیارد بازدید از کتابخانهها داشتند. راستی ما چقدر مطالعه میکنیم؟ در بهترین حالتِ ممکن، چند سال یک بار با پُز روشنفکری وارد یک کتابفروشی می شویم و کتابی میخریم، نهایتاً آن را در کمدمان میگذاریم و برای اینکه به دیگران هم ثابت کنیم کتابخوان هستیم عکسش را هم در اینستاگرام استوری میکنیم.
اصفهانیها اصطلاحی جالب برای توصیف حال افراد خودبرتربین دارند. جامعه امروز ایران مصداق عینی این اصطلاح است. عرب، افغان، ترک و... را مورد تمسخر قرار میدهیم و به برتری واهیمان مینازیم. نمیدانم این خودبرتربینی از کجا آمده ولی پس از سالها کار روزنامهنگاری حداقل این را میدانم که نه اقتصاد درستوحسابی داریم و نه در عرصه سیاست از جایگاه آنچنانی در دنیا برخوردار هستیم. از رتبه پاسپورت و ارزش پولمان هم که دیگر نمیخواهم چیزی بگویم؛ پس منشأ این همه ادعا کجاست؟
ایکاش سر عقل بیاییم و جایگاه خودمان را بشناسیم. فقط در این حالت است که میتوانیم به توسعه شخصیت خودمان و توسعه کشور کمک کنیم. کشورهای توسعهیافته مردمانی با شخصیتهای توسعهیافته دارند؛ بنابراین باید تکتک ما هم ارزشهای مثبت درونی خودمان را توسعه دهیم و بعد به سراغ رفع ایرادهای خانه، جامعه، اقتصاد، سیاست و فرهنگمان برویم. واضحترش این است که حسادت، خودبرتربینی، نژادپرستی، کینهجویی، نفرت پراکنی، ترور شخصیت افراد و بیاحترامی به حقوق دیگران را کنار بگذاریم و با کمک عقلانیت به شهروندانی با شخصیت توسعهیافته تبدیل شویم. شخصیتِ توسعهیافته برای کباب درست کردن جنگل را آتش نمیزند و رانندگی را به یک جنگ تمامعیار تبدیل نمیکند. شخصیت توسعهیافته دروغ هم خیلی کم میگوید یا اصلاً نمیگوید، چون او میداند اعتماد یک سرمایه اجتماعی است که اگر از بین برود، جامعه دچار سقوط اخلاقی میشود.
شخصیت توسعهیافته از یک ویژگی بسیار مهم به نام «مسئولیتپذیری» نیز برخوردار است. ما نباید مدام چشممان را به دولت بدوزیم و سؤال کنیم چرا این کار یا آن کار را انجام نداد. جامعه ما از مشروطه به این سو در رویای توسعه و نوگرایی به سر برده است؛ ولی همواره اعتقادش بر این بوده که همهچیز در گرو تصمیمهای دولت است. حالآنکه توسعه در بستر روابط دو سویه مردم و دولت اتفاق میافتد؛ بهبیاندیگر کشور هنگامی در مسیر توسعه حرکت خواهد کرد که جامعه و دولت به وظایفشان آگاه باشند و کاملاً به آن عمل کنند. آیا ما به وظیفه خود عمل میکنیم؟