ایران از سال 1287 به نفت دستیافت و داستان پرماجرای طلای سیاه برای ما از همینجا آغاز شد. در دوره حکومت قبلی و بهخصوص در سالهای دهه 50 خورشیدی، تولید نفت به اوج خود در آن دوره رسید. شاه ایران نیز در این دهه، سرمست از بازار داغ صادرات نفت، تا توانست این مایع گرانبها را استخراج کرد و به فروش رساند. بگذریم از اینکه دلارهای حاصل از این صادرات، کشور را با بحرانی بزرگ و اقتصاد ایران را برای نخستین بار با «بیماری هلندی» روبرو کرد. اما پس از انقلاب اسلامی نیز نفت بهعنوان مهمترین عامل درآمدزایی محسوب شد و دولتها تکیه زیادی بر آن داشتند؛ بهگونهای که بودجه سالانه کشور بر مدار درآمدهای نفتی تنظیم و حساب ویژهای روی آن باز میشد. اکنون حدود 38 سال از انقلاب میگذرد و در این سالها صدها میلیارد دلار درآمد حاصل از نفت نصیب کشور شده است؛ بهگونهای که فقط در دوران هشتساله ریاست جمهوری احمدینژاد، حدود 750 میلیارد دلار نفت فروخته شد. این درآمدها نهتنها تاثیری در رشد اقتصادی و توسعه کشور نداشتهاند، بلکه بهمثابه یک مانع بزرگ در مسیر پیشرفت اقتصادی ایران بروز یافتند. البته نفت بهخودیخود یک نعمت بزرگ خدادادی است که ماه هیچگاه قدر آن را ندانستهایم. ما نباید با سرزنش کردن این نعمت الهی، سوءمدیریت مان را پنهان کنیم. متاسفانه اقتصاددانان ایرانی نفت را بلای جان کشور میدانند و میگویند اگر این مایع گرانبها وجود نمیداشت، اقتصاد ایران پیشرفت میکرد و سطح کیفی حکومتداری و زندگی مردم ارتقا مییافت؛ اگر گمان کنیم نفت عامل عقبماندگی کشور بوده است، قطعا اسیر تحلیلهای سطحی اقتصاددانانی شدهایم که هیچگاه نگفتهاند این «ناتوانی دولتها در مدیریت نفت به نفع کشور» بوده است که کشور را به سمت رکود، عدم رشد اقتصادی و توسعهنیافتگی برده است. آنها همواره در مقالهها و مصاحبههای خود گفتهاند ایکاش نفت در کشور ما وجود نمیداشت و ایران اسیر اقتصاد تکمحصولی نمیبود؛ اما هیچگاه نگفتهاند ایکاش دولتها مدیریت درآمدهای نفتی را یاد بگیرند. ازآنجاکه استخراج نفت در ایران نسبت به دیگر کشورهای نفتخیز، هزینه چندانی ندارد، سهلالوصولترین درآمد محسوب میشود؛ ازاینرو اقتصاد کشور نیز تبدیل به اقتصادی تکمحصولی شده و زمینهای را به وجود آورده است تا کارآفرینی و رشد صنعت در این کشور جایگاهی نداشته باشد. تکیه بیشازاندازه به نفت و نبود برنامه برای مدیریت درآمدهای حاصل از آن، نهتنها صنعت و تولید را فلج کرده است، بلکه در تنگناهای مالی همچون دورههایی که در آن قیمت نفت کاهش مییابد، تمام بخشهای اقتصادی غافلگیر میشوند. اما راهکار حل این مشکلات چیست؟ چگونه میتوان از درآمدهای هنگفت نفت دل کند و همزمان از آن بهره کافی برد؛ قطعا «نروژ»، این کشور مرفه در جهان میتواند یک نمونه بسیار منطقی و بارز برای این مسئله باشد. این کشور نیز آزمونوخطاهای بسیاری در زمینه مدیریت نفت پشت سر گذاشته است و حتی در سال 1972 نیز بهقدری دلارهای نفتی را وارد اقتصاد نروژ کرد که ارزش پایه پولی این کشور افزایش یافت و قیمت محصولات صادراتی آن بسیار گران شد. در نتیجه تولید و صنعت این کشور از رونق افتاد و عده زیادی کار خود را از دست دادند. این اتفاقات ناگوار برای نروژ باعث شد مسئولان این کشور حوزه اسکاندیناوی در سیاستهای خود تجدیدنظر کنند. هرچند که ابتدا دولت تصمیم گرفت سونامی درآمدهای نفتی را با پرداخت یارانه مهار کند، در ادامه راه ورود دلارهای نفتی را به اقتصاد سد کرد. سال 1995 دولت نروژ در ادامه تغییر سیاستهای اقتصادی خود، تصمیم گرفت صندوق ذخیره درآمدهای نفتی را ایجاد و همه درآمد حاصل از فروش نفت را در آن نگهداری کند. بر اساس قانون، دولت نروژ سالانه فقط مجاز به استفاده از 4 درصد درآمدهای نفتی است. در حال حاضر میزان ذخیره این صندوق حدود 890 میلیارد دلار است. بخش زیادی از این ذخیره، در پروژههای سودآور خارجی سرمایهگذاری میشود تا این کشور بار دیگر به بیماری هلندی دچار نشود؛ کاری که هیچگاه در کشورهای حوزه خلیجفارس بهویژه ایران انجام نشده است. البته انتظار نمیرود دولت ایران به یکباره از همه درآمدهای نفتی صرفنظر و در دیگر کشورها سرمایهگذاری کند؛ چراکه دولت هیچ منبع درآمد مطمئنی ندارد و نظام مالیاتی کشور نیز آنچنان که باید پاسخگوی هزینهها نیست؛ اما بهتر است هرساله بخشی از درآمدهای نفتی در پروژههایی سرمایهگذاری شود تا با سود حاصل از آن (که مقدار آنهم قطعا اندک نخواهد بود) قسمت مهمی از هزینههای جاری و عمرانی کشور را مدیریت کرد. با این تفسیر باید گفتمان «نفت بلای جان اقتصاد ایران» را کنار گذاشت و بهجای آن بر «مدیریت درآمدهای نفتی به نفع مردم و کشور» تاکید کرد. خصومت اقتصاددانان با نفت تا کنون هیچ حاصلی نداشته است. این خصومت همواره در حالی مطرح شده است که اقتصاددانان ایرانی هیچگاه راهکاری عملی به دولتمردان پیشنهاد نکردهاند. باید تاکید کرد، ذات دلارهای نفتی بههیچوجه ضرری ندارد؛ اما باید مراقب بود که این سرمایهها در کجا و چگونه هزینه میشوند. نروژ مراقب بود و دلارهای نفتی خود را به تبعید فرستاد تا خود را از «دره ابلیس» نجات دهد. بر اساس رتبهبندی «موسسه لگاتوم» آنها اکنون پس از نیوزیلند، دومین کشور مرفه دنیا هستند. ما نیز باید از نروژ درس بگیریم و دلارهای نفتی را به تبعید بفرستیم و سود حاصل از آن را در بخشهای صنعت، معدن، گردشگری و... هزینه کنیم. فقط با تقویت این بخشها هستند که سطح رفاه مردم ارتقا پیدا میکند. دلارهای نفتی خوب هستند؛ اما نحوه رفتار ما تعیین میکند که اثر آن در اقتصاد کشور چگونه باشد.
روزنامه اصفهان امروز