روزنامه نگار
روزنامه نگار

روزنامه نگار

کتابی برای تحمیق ذهن‌های تنبل

این جمله «من پیگیر اخبار نیستم» یا «من اخبار رو دنبال نمی‌کنم» من را یاد همان جمله مشمئزکننده «من سیاسی نیستم و منو قاطی این حرف‌ها نکن» می‌اندازد. این جمله‌ها را فقط می‌توان از زبان توده‌های مردم شنید که در زیست ناآگاهانه خود غوطه‌ور هستند و تنبلی فکری به اندازه‌ای بر آن‌ها چیره شده که شجاعت و توان مواجه شدن با ساده‌ترین پدیده‌های دنیای پیرامون‌شان را هم ندارند.

حماقت و زیست سطحی، ایرانی و غیر ایرانی هم ندارد. این بلای بزرگ، جهان‌شمول است؛ به طوری که رولف دوبلی، نویسنده سوئیسی در آن سوی دنیا بخشی از عمر خود را هدر می‌دهد تا کتاب «پیگیر اخبار نباشید» را بنویسد و به تحمیق مخاطبانش کمک کند. در این سوی دنیا هم افرادی سودجو که طبقه احمق را خوب شناسایی کرده‌اند، این کتاب را ترجمه می‌کنند و به خوردشان می‌دهند تا در شیوع این حماقت نقش ایفا کنند.

تزی که در این کتاب مطرح شده، اینگونه است که ما خبرهای منفی را از رسانه‌ها پیگیری می‌کنیم و چون در برابر آن کاری از دستمان بر نمی‌آید و منفعل هستیم، روح و روانمان آزار می‌بیند؛ اما کتاب به این سوال پاسخ نداده است که اگر همه مردم از اخبار دوری کنند و به نسخه زندگی ناآگاهانه‌ای که تجویز می‌کند، روی بیاورند چه اتفاق مثبت و خوبی رخ خواهد داد؟

کاش به جای ترجمه این مزخرفات، مثل کشورهای توسعه‌یافته به مردم سواد رسانه‌ای یعنی برخورد آگاهانه با رسانه‌ها و محتوای آن را یاد می‌دادند، وگرنه فرار از واقعیت‌ها و پاک کردن صورت‌مسئله دردی را دوا نمی‌کند.

مبتذل‌ترین نوع غرور، غرور ملّی‌ است!

نمی‌دانم چرا این بخش از کتاب آرتور شوپنهاور را دوست دارم. شاید شما هم دوست داشته باشید:


«مبتذل‌ترین نوع غرور، غرور ملی است؛ زیرا کسی که به ملیت خود افتخار می‌کند در خود کیفیت باارزشی برای افتخار ندارد و گرنه به چیزی متوسل نمی‌شد که با هزاران نفر در آن مشترک است. برعکس، کسی که امتیازات فردی مهمی در شخصیت خود داشته باشد، کمبودها و خطاهای ملت خود را واضح‌تر از دیگران می‌بیند، زیرا مدام با این‌ها برخورد می‌کند؛ اما هر نادانٍ فرومایه که هیچ افتخاری در جهان ندارد، به مثابه آخرین دستاویز به ملتی متوسل می‌شود که خود جزیی از آن است.چنین کسی آماده و خوشحال است که از هر خطا و حماقتی که ملتش دارد با چنگ و دندان دفاع کند.»


کتاب «در باب حکمت زندگی» را به همه اهل خرد پیشنهاد می‌کنم. شوپنهاور، این فیلسوف بزرگ، در این کتاب پیچ و خم زندگی را با زبانی ساده و دلنشین و بسیار واقع‌گرایانه توضیح داده است.