روزنامه نگار
روزنامه نگار

روزنامه نگار

به یاد فروغ عزیزم

به یاد او که حسی مبهم و زیبا در دلم به وجود می آورد و اندوه اشعارش در دلم زبانه می کشد...



آنگاه

خورشید سرد شد

و برکت از زمین ها رفت


و سبزه به صحراها خشکیدند

و ماهیان به دریا خشکیندند

و خاک مردگلنش را

زان پس به خود نپذیرفت


شب در تمام پنجره های پریده رنگ

مانند یک تصور مشکوک

پیوسته در تراکم طغیان بود

و را ها ادامه خود را

در تیرگی رها کردند


دیگر کسی به عشق نیندیشید

دیگر کسی به فتح نیدیشید

و هیچکس

دیگر به هیچ حیز نیدیشید



فروغ فرخزاد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد